loading...
مجله اینترنتی روان تنظیم (علمی-پژوهشی-کاربردی)
محمود دلیر عبدی نیا بازدید : 41 دوشنبه 27 فروردین 1403 نظرات (0)

فراشناخت: نقش فرادرک در یادگیری

روانشناسانی که علاقه مند به نحوه یادگیری افراد هستند، توجه زیادی را به فرآیندهای شناختی مربوط به رمزگذاری، ذخیره و بازیابی اطلاعات از همه نوع، و همچنین درک اطلاعات پیچیده ای که روزانه با آن ها مواجه می شوند، اختصاص داده اند. محققان انواع فرآیندهای شناختی را با توجه ویژه به حافظه و درک زبان مورد بررسی قرار داده اند. چنین تحقیقاتی منجر به درک عواملی شده است که منجر به افزایش درک و یادآوری در طول یادگیری می شود.

در طول چند دهه گذشته، محققان، همچنین، به شدت به فراشناخت علاقه مند شده اند. اصطلاح فراشناخت به دانش و نظارت بر فرآیندهای شناختی اشاره دارد. از آنجایی که بیش از یک فرآیند شناختی در یادگیری وجود دارد، جای تعجب نیست که محققان از اصطلاحات خاص تری برای نشان دادن دانش و نظارت بر فرآیندهای شناختی مختلف استفاده کنند. به عنوان مثال، اصطلاحات فراحافظه و فرادرک به ترتیب برای اشاره به دانش و نظارت افراد بر حافظه و درک استفاده می شود. بیشتر تحقیقات در مورد فراشناخت در مورد فراحافظه یا فرادرک بوده است، اگرچه فرآیندهای فراشناختی درگیر در انجام سایر وظایف، مانند حل مسئله، نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. علاوه بر این، محققان شروع به کاوش فراشناخت در خارج از آزمایشگاه کرده اند و الگوهای تحقیق را به کلاس درس و سایر موقعیت های کاربردی گسترش داده اند. همچنین توجه به نقش تأثیرات اجتماعی بر فراشناخت افزایش یافته است.

اگرچه ادبیات فراحافظه و فرادرک از بسیاری جهات مشابه هستند (به عنوان مثال، موضوعاتی که محققین در این دو ادبیات بررسی می کنند، اشتراکات زیادی دارند، و برخی از شباهت ها در پارادایم های پژوهشی مورد استفاده وجود دارد)، محققانی که فراحافظه را بررسی می کنند، تمایل به استفاده از فهرست هایی از کلمات مجزا را به عنوان مواد یادگیری دارند، در حالی که محققانی که فرادرک را بررسی می کنند تمایل دارند از متون به عنوان مواد آموزشی استفاده کنند. مدخل حاضر بر نقش فرادرک در یادگیری متمرکز است، زیرا مواد متنی مورد استفاده در تحقیق فرادرک کاملاً مشابه انواع اطلاعاتی است که معمولاً در یادگیری در کلاس و همچنین سایر موقعیت های دنیای واقعی با آن مواجه میشویم.

دانش در مورد شناخت

همانطور که افراد رشد می کنند، دانش زیادی را در نتیجه تجربیات زندگی جمع می کنند. این دانش را میتوان به عنوان دانش محتوا (مثلاً دانستن اینکه سگ یک نوع حیوان است) در نظر گرفت، همچنین به عنوان دانش بیانی نامیده می شود زیرا می توان آن را بیان کرد. دانش چگونگی انجام کارها (مثلاً دانستن رویه های درگیر در تایپ)، به عنوان دانش رویه ای شناخته می شود. یکی از انواع دانش بیانی که افراد به دست می آورند، آگاهی از فرآیندهای شناختی خود و دیگران است. روانشناسان اساساً سه مؤلفه دانش فراشناختی را مطالعه کرده اند. اینها دانش شخص، دانش تکلیف و دانش استراتژی هستند. نمونه ای از دانش افراد این است که بدانیم دانش آموزان کلاس ششم بیشتر از دانش آموزان کلاس دوم اطلاعات مربوط به گرمایش زمین را درک می کنند. یک مثال از دانش تکلیف این است که درک یک متن زمانی که فرد با موضوع آشنا باشد آسان تر از زمانی است که فرد با آن ناآشنا باشد. و در نهایت، یک نمونه از دانش استراتژی این است که بازخوانی یک استراتژی مفید در مواجهه با مطالبی است که درک نشده است.

افراد دانش فرآیندهای شناختی شامل دانش فرد، تکلیف و استراتژی را از منابع مختلف به دست می آورند. ممکن است یک فرد در مورد دانش شخص، تکلیف و استراتژی از والدین و معلمان دستورالعمل هایی دریافت کند، اما ممکن است در درجه اول چنین دانشی را از طریق انبوهی از تجربیات یادگیری شخصی و غیررسمی، از جمله مشاهدات دیگران در حین تلاش برای یادگیری، به دست آورد.

ارزیابی دانش در مورد درک مطلب

مستقیم ترین راه برای ارزیابی دانش افراد در مورد درک مطلب از طریق پرسشنامه یا مصاحبه است. چندین پرسشنامه برای ارزیابی دانش افراد در مورد درک، شامل دانش فرد، تکلیف و استراتژی و پرسشنامه هایی در مورد درک برای بررسی دانش در کودکان و همچنین بزرگسالان ایجاد شده است. اگرچه داده های جمع آوری شده از چنین پرسشنامه هایی به خودی خود جالب هستند (مثلاً برای آشکار کردن تغییرات رشدی در دانش کودکان یا بزرگسالان)، چیزی که بیش از همه مورد توجه محققان است، رابطه بین دانش افراد و عملکرد آنها در تکالیف درک مطلب و پیشرفت تحصیلی است.

تحقیقات در مورد دانش درک در کودکان نشان می دهد که چنین دانشی هم با توانایی خواندن و هم با سن کودکان مرتبط است. اگرچه این نتایج خیلی غیرمنتظره نیستند، اما یک یافته جالب در ادبیات این است که دانش بزرگسالان از فرآیندهای درک مطلب برای پیش بینی عملکرد درک و پیشرفت تحصیلی آنها کارامد است. بنابراین، مشخص شده است که بزرگسالانی که دانش عمومی بیشتری در مورد درک مطلب کسب کرده اند (صرف نظر از منبع آن دانش) در معیارهای درک بهتر عمل می کنند و از نظر تحصیلی موفق تر هستند. برخی از محققان دریافته اند که دانش استراتژی، به ویژه، به طور مداوم با عملکرد درک مرتبط است. بنابراین، آموزش سیستماتیک و نه تصادفی در فرآیندهای درک مطلب ممکن است برای دانش آموزان مفید باشد.

نظارت بر شناخت

در طول یادگیری، برای افراد مهم است که هم ارزیابی کنند که در یک کار چقدر خوب عمل می کنند و هم برنامه ای را برای اصلاح مشکلاتی که ممکن است تجربه کنند، بکار برند. این فعالیت های ترکیبی به عنوان نظارت شناخت نامیده می شود. بنابراین، در حالی که شخص در حال گوش دادن به یک سخنرانی یا خواندن یک کتاب است، مهم است که سطح درک خود را در هر دو ارزیابی کند (شاید با یک سوال ساده مانند "آیا آنچه را که گفته شده است/خوانده شده تا این لحظه فهمیده ام؟"). همچنین، اگر از مشکل درک مطلب آگاه است (به عنوان مثال، پرسیدن سوال از یک مربی یا بازخوانی بخشی از یک پاراگراف که متوجه نشده است) باید درک را با یک یا چند استراتژی تنظیم کند. بنابراین، نظارت بر شناخت واقعاً دارای دو جزء است. اول ارزیابی پیشرفت به سوی یک هدف شناختی و دوم تنظیم فعالیت ها با استفاده از راهبردهای مناسب. اگر دانش آموزی در حال تنظیم شناخت خود است، پس قبلاً تلاش کرده است پیشرفت را ارزیابی کند.

با این حال، ممکن است یک دانش آموز در ارزیابی پیشرفت شکست بخورد، یا ممکن است پیشرفت را ارزیابی کند (و به نوعی پیشرفت را ناقص ببیند) اما از یک یا چند استراتژی تنظیمی استفاده نکند. بسیاری از آنها در استفاده از راهبردها برای ترمیم مشکلات درک، صرفاً به این دلیل که وقت یا انگیزه لازم برای انجام این کار را ندارند، شکست می خورند. متأسفانه، شکست در ارزیابی پیشرفت خود و/یا استفاده از راهبردها برای کمک به پیشرفت به سمت اهداف، یک اتفاق بسیار رایج در تلاش دانش آموزان برای یادگیری است. علاوه بر این، این نوع فعالیتهای نظارتی (مثل دانش فرآیندهای درک مطلب) اغلب به طور مستقیم آموزش داده نمی شوند، و به همین دلیل، یادگیری دانش آموزان و توانایی آنها در دانستن نحوه یادگیری ممکن است با مشکل روبرو شود.

ارزیابی نظارت بر درک مطلب

اکثر تحقیقات در مورد توانایی های نظارتی دانش آموزان بر توانایی دانش آموزان برای ارزشیابی به جای تنظیم درک مطلب در حین خواندن متمرکز شده است. اکثر محققین مطالعاتی را با استفاده از دانشجویان دانشگاه به عنوان شرکت کنندگان در پژوهش انجام داده اند، اما برخی توانایی کودکان را برای ارزیابی درک آنها نیز بررسی کرده اند. محققین اساساً از دو پارادایم تحقیق برای بررسی توانایی دانش آموزان در ارزیابی درک خود در حین خواندن استفاده کردهاند.

یکی از این پارادایم ها پارادایم تشخیص خطا است. در این پارادایم به دانش آموزان قطعاتی داده می شود تا بخوانند. برخی از قسمت ها حاوی خطا هستند، مانند یک کلمه نامربوط، اطلاعات نادرست، یا یک جفت جمله متناقض. آنچه مورد توجه است این است که آیا دانش آموزان در حین خواندن متوجه اشتباهات می شوند یا خیر. در غیر این صورت، محققین به این نتیجه می رسند که دانش آموزان ممکن است درک خود را در حین خواندن به اندازه کافی ارزیابی نمی کنند.توانایی ارزیابی درک در طول خواندن یک فرآیند واحد نیست، بلکه چند بعدی است، زیرا افراد باید واقعاً آنچه را که میخوانند با استفاده از استانداردهای مختلف ارزیابی کنند. استفاده از برخی استانداردهای ارزیابی ممکن است دشوارتر از سایر استانداردها باشد. به عنوان مثال، کودکان بهتر می توانند از یک استاندارد واژگانی یا یک استاندارد سازگاری بیرونی استفاده کنند (یعنی در ارزیابی درک خود از تک تک کلمات در یک متن یا اینکه آیا اطلاعات با دانش قبلی خود مطابقت دارد یا خیر) نسبت به یک استاندارد سازگاری داخلی (ارزیابی اینکه آیا اطلاعات درون یک متن از نظر داخلی سازگار است یا خیر) بهتر هستند.

محققان به طور کلی دریافته اند که توانایی کودکان برای ارزیابی درک خود، همانطور که با پارادایم تشخیص خطا اندازه گیری می شود، با افزایش سن رشد می کنند. با این حال، حتی دانشجویان کالج اغلب در استفاده از یک استاندارد سازگاری درونی ارزشیابی در طول تکالیف خواندن شکست میخورند. در واقع، به نظر میرسد که مهارتهای ارزشیابی در کالج و تحصیلات تکمیلی همچنان در حال توسعه هستند، زیرا دانشجویان تجربیات بیشتری در دانستن نحوه یادگیری دارند.

یکی دیگر از ابزارهای تحقیقاتی پرکاربردتر، پارادایم کالیبراسیون درک مطلب است. در این پارادایم، چند قطعه برای خواندن به دانش آموزان ارائه می شود. به طور کلی، متن ها یا بدون تغییر یا با حداقل تغییر هستند و از کتاب های درسی یا سایر مطالب خواندنی به دست آمده اند. در کالیبراسیون پارادایم درک مطلب، از دانش آموزان خواسته میشود که هر بخش را یکبار بخوانند و رتبه بندیهایی را در رابطه با سطح درک متن یا آمادگی خود برای آزمایش روی مطالب ارائه کنند. شباهت بین کالیبراسیون پارادایم درک مطلب و انواع فعالیت های خودپرسشگری که دانش آموزان در طول یادگیری روزمره در آن شرکت می کنند (یا باید شرکت کنند) به طرز چشمگیری آشکار است. پس از اینکه دانش آموزان رتبه بندی درک و/یا آمادگی آزمون خود را ارائه کردند، از اطلاعات متن به آنها آزمون داده میشود.

آنچه مورد توجه روانشناسان است، رابطه بین رتبه بندی دانش آموزان و عملکرد واقعی درک آنها است. این رابطه با عنوان کالیبراسیون درک نامیده می شود. دانش آموزانی که به درک مطلب خود نمره بالایی میدهند یا نشان میدهند که برای آزمون آماده هستند و در آزمون عملکرد خوبی دارند، به خوبی کالیبره شده اند. به همین ترتیب، دانش آموزانی که درک مطلب خود را پایین ارزیابی میکنند یا نشان میدهند که برای آزمون آماده نیستند، و در آزمون عملکرد ضعیفی دارند، به خوبی کالیبره شده اند (علیرغم عملکرد ضعیف درک مطلب). گفته می شود که کالیبراسیون ضعیف زمانی اتفاق می افتد که بین خود ارزیابی (یا ارزیابی درک) و عملکرد درک فرد ناهماهنگی وجود داشته باشد.

رایج ترین نوع عدم تطابق، توهم دانستن است، یعنی باور به این که فرد چیزی را می فهمد یا برای امتحان آماده است در حالی که نیست. پیامدهای توهم دانستن برای مطالعه و یادگیری عمیق است. اگر دانش آموزان توهم دانستن داشته باشند و تحقیقات نشان می دهد که اغلب این چنین است، در ادامه مطالعه انتقادی مورد نیاز برای درک و به خاطر سپردن مطالب سخنرانی یا کتاب شکست خواهند خورد.

به نظر می رسد چندین عامل بر کالیبراسیون درک تأثیر می گذارد. زمانی که از آنها خواسته میشود متنی را عمیقتر پردازش کنند، یا زمانی که اطلاعات متن را بازخوانی میکنند به نظر میرسد که دانش آموزان بهتر میتوانند درک خود را از مطالب متن تنظیم کنند. محققان به بررسی عواملی که به توانایی کالیبراسیون مرتبط هستند و ممکن است آنها را بهبود بخشند، ادامه می دهند. یافته های پژوهش نشان میدهد که ارائه تکالیفی به دانش آموزان در حین خواندن که به پردازش متفکرانه تر و عمیق تر کمک میکند، بسیار سودمند خواهد بود. همچنین، تمرین در کالیبراسیون (برای مثال، الزام دانش آموزان به ارزیابی آمادگی خود و سپس ارائه بازخورد در مورد عملکرد واقعی) ممکن است در کاهش توهم دانستن که اغلب با تصمیمات دانش آموزان برای توقف تلاشهایشان در طول یادگیری همراه است، مفید باشد.

 

استفاده از مطالب ارایه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی - مربی راهبردهای یادگیری و مطالعه - آموزش یادگیری خود تنظیم - کارشناس مسائل آموزشی و تربیتی - مشاور خلاقیت - مدیر مجله اینترنتی روان تنظیم ravantanzim@gmail.com مجله علمی-پژوهشی-کاربردی یادگیری خود تنظیم و راهبردهای یادگیری-مطالعه در حیطه روانشناسی تربیتی شناختی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 120
  • بازدید ماه : 443
  • بازدید سال : 7,518
  • بازدید کلی : 7,518