loading...
مجله اینترنتی روان تنظیم (علمی-پژوهشی-کاربردی)
محمود دلیر عبدی نیا بازدید : 21 سه شنبه 05 تیر 1403 نظرات (0)

فراشناخت: چند بعدی، با ماهیت کلی و قابلیت آموزش

مؤلفه شناختی مدل بهبود تفکر متشکل از راهبردهای فراشناختی، شناختی و یادگیری است و بر توسعه مهارت ها و دانش فراشناختی دانش آموزان از طریق تلاش های صریح معلمان آنها مبتنی است. نتایج تحقیق در مورد فراشناخت بر توسعه دانش و مهارتهای فراشناختی دانشآموزان و فرآیندهای نظارت بر دانش و کنترل شناخت و یادگیری تاکید میکند. دانش فراشناختی چند بعدی است، ماهیت آن کلی است و قابل مداخله آموزشی است. دو جنبه از فراشناخت (دانش شناخت و تنظیم شناخت) و چگونگی ارتباط آنها و راهبردهای آموزشی برای ساختن و کسب دانش و مهارت فراشناختی اساس فراشناخت را تشکیل می دهد. ماهیت عمومی فراشناخت تا حدی توسط برخی از تحقیقات پشتیبانی می شود و با برخی از رویکردهای حوزه خاص که بر استفاده از فراشناخت در موضوعات خاص مانند ریاضیات و علوم تمرکز دارند در تضاد است. تجربه غنی با آموزش فراشناخت در دوره های مهارت های پایه در سطح دانشگاه، با تاکید بر خواندن پایه و مهارت های حل مسئله ریاضی توصیف می شود. رویکردهای نوآورانه و توصیف روشنگرانه واکنش دانش آموزان به یادگیری فراشناختی، برخی از مشکلات و پتانسیل های آموزش فراشناخت را برجسته می کند. این نوشتار با هدف آشنایی معلمان با فراشناخت و نقش آن در عملکرد فکری و تحریک تفکر آنها در مورد راههای مؤثر برای ارتقای رشد دانش و مهارتهای فراشناختی در دانشآموزان صورت گرفته است.

فراشناخت شامل روشهایی است که برای بیش از یک دهه با دانشآموزان، تقریباً در تمام پایهها و سطوح مدرسه و اساساً در همه حوزههای موضوعی، مانند سازماندهندههای گرافیکی و پرسشگری استفاده شده است. درک مسائل مربوط به سنجش فراشناخت دانش آموزان از مسائل اساسی این حوزه بوده است و توسعه روشی عینی و کارآمد برای اندازهگیری یک جنبه خاص فراشناخت، یعنی توانایینظارت بر دانش و آگاهی دانشآموزان مورد تاکید بوده است.

ویژگیهای فراشناخت

دو جنبه از فراشناخت، دانش شناخت و تنظیم شناخت، و چگونگی ارتباط آنها با دانش و توانایی های شناختی حوزه خاص مهم هستند. دانش فراشناختی چندبعدی، با ماهیت دامنه ای و قابل آموزش است. چهار راهبرد آموزشی برای ارتقای ساخت و کسب آگاهی فراشناختی مطرح شده است. اینها شامل ارتقاء آگاهی عمومی، بهبود خودشناسی و مهارتهای تنظیمی و ترویج محیطهای یادگیری است که برای ساخت و استفاده از فراشناخت مفید است.

سه پیشنهاد ارائه شده است: (الف) فراشناخت یک پدیده چند بعدی است، (ب) ماهیت آن کلی است، و (ج) دانش و تنظیم فراشناختی را میتوان با استفاده از انواع استراتژیهای آموزشی بهبود بخشید. هر یک از این پیشنهادها تا حدی حدس و گمان است. در حالی که بخشی از تحقیقات از آنها پشتیبانی می کند، تحقیقات بیشتری برای روشن شدن آنها مورد نیاز است. پیشنهاد اول بین دانش شناخت و تنظیم شناخت تمایز قائل می شود. پیشنهاد دوم خلاصه برخی از تحقیقات اخیر است که رابطه فراشناخت را با تخصص و توانایی های شناختی بررسی می کند. بخش سوم چهار راهبرد آموزشی کلی برای بهبود فراشناخت را تشریح می کند. اینها شامل تقویت ساخت دانش جدید، توضیح دانش شرطی، خودکارسازی یک اکتشاف نظارتی و ایجاد یک محیط انگیزشی حمایتی در کلاس درس است.

چارچوبی برای درک فراشناخت

محققان بیش از چهار دهه است که در حال مطالعه فراشناخت هستند. تحقیقات متعددی برای روشن شدن این سازه انجام شده است. تمایز فراشناخت از شناخت انقلابی در عرصه یادگیری و آموزش ایجاد کرده است. اکثریت موافقند که شناخت و فراشناخت از این جهت متفاوت اند که مهارت های شناختی برای انجام یک کار ضروری است، در حالی که فراشناخت برای درک چگونگی انجام آن کار ضروری است. اکثر محققان همچنین بین دو جزء فراشناخت، دانش شناخت و تنظیم شناخت تمایز قائل می شوند.

معرفت شناخت اشاره داردبه آنچه افراد در مورد شناخت خود یا به طور کلی در مورد شناخت می دانند و حداقل سه نوع مختلف دانش و آگاهی فراشناختی را شامل میشود: دانش بیانی، رویهای و شرطی. دانش بیانی به دانستن درباره چیزها اشاره دارد (مانند دانش چیستی راهبردها)؛ دانش رویه ای به دانستن چگونگی انجام کارها اشاره دارد (مانند دانش چگونگی کاربرد راهبردها)؛ و دانش مشروط به دانستن جنبه های چرا و چه زمانی شناخت اشاره دارد (مانند دانش چرایی و زمان کاربرد راهبردها).

دانش بیانی شامل دانش در مورد خود به عنوان یک یادگیرنده و در مورد اینکه چه عواملی بر عملکرد فرد تأثیر می گذارد، می شود. برای مثال، تحقیقی که به بررسی دانش یادگیرندگان در مورد حافظه خود پرداخته است نشان میدهد که بزرگسالان نسبت به کودکان دانش بیشتری در مورد فرآیندهای شناختی مرتبط با حافظه دارند. به طور مشابه، به نظر می رسد یادگیرندگان خوب، نسبت به یادگیرندگان ضعیف، دانش بیشتری در مورد جنبه های مختلف حافظه مانند محدودیت ظرفیت، نقش تمرین، و یادگیری توزیع شده دارند. این دانش چیستی راهبردهای فراشناختی را آشکار می کند.

دانش رویه ای به دانش درباره انجام کارها اشاره دارد. بسیاری از این دانش به صورت اکتشافی و استراتژیک نشان داده می شود. افرادی که دانش رویه ای بالایی دارند، وظایف را به طور خودکار انجام می دهند، به احتمال زیاد دارای مجموعه بزرگتری از استراتژی ها هستند، استراتژی ها را به طور موثر ترتیب می دهند، و از استراتژی های کیفی متفاوتی برای حل مسائل استفاده می کنند. مثالهای معمولی شامل نحوه تقسیم و دستهبندی اطلاعات جدید است.

دانش مشروط به دانستن زمان و چرایی استفاده از دانش بیانی و رویه ای اشاره دارد. به عنوان مثال، یادگیرندگان موثر می دانند که چه زمانی و چرا اطلاعات را تکرار کنند. این دانش مفید بودن و اثربخشی راهبردها را نشانه رفته است. دانش شرطی مهم است زیرا به دانش آموزان کمک می کند تا منابع خود را به طور انتخابی تخصیص دهند و استراتژی ها را به طور مؤثرتری استفاده کنند. دانش مشروط همچنین دانشآموزان را قادر میسازد تا با نیازهای موقعیتی متغیر هر تکلیف یادگیری سازگار شوند.

تنظیم شناخت به مجموعه فعالیت هایی اطلاق می شود که به دانش آموزان کمک می کند تا یادگیری خود را کنترل کنند. تحقیقات از این فرض حمایت می کند که تنظیم فراشناختی عملکرد را از طرق مختلف بهبود می بخشد، از جمله استفاده بهتر از منابع توجه، استفاده بهتر از استراتژی های موجود، و آگاهی بیشتر و به موقع از شکست درک مطلب. تعدادی از مطالعات، که مهارتهای نظارتی و درک نحوه استفاده از این مهارتها را به عنوان بخشی از آموزش کلاس درس گنجانده اند، بهبود قابل توجهی را در یادگیری گزارش میکنند. این مطالعات مهم هستند زیرا نشان میدهند که حتی دانشآموزان جوانتر نیز میتوانند مهارتهای فراشناختی را از طریق آموزش کسب کنند.

اگرچه تحقیقات بیشتری مورد نیاز است، این احتمال وجود دارد که بهبود یکی از جنبه های تنظیم (مثلاً برنامه ریزی) ممکن است سایر جنبه ها (مثلاً نظارت) را بهبود بخشد. اگرچه تعدادی از مهارت های تنظیمی در ادبیات شرح داده شده است؛ سه مهارت اساسی در همه گزارش ها گنجانده شده است: برنامه ریزی، نظارت، و ارزیابی.

برنامه ریزی شامل انتخاب استراتژی های مناسب و تخصیص منابعی است که بر عملکرد تأثیر می گذارد. به عنوان مثال می توان به پیش بینی قبل از خواندن، توالی استراتژی و تخصیص زمان یا توجه انتخابی قبل از شروع یک کار اشاره کرد. به عنوان مثال، مطالعات نویسندگان ماهر نشان می دهد که توانایی برنامه ریزی در دوران کودکی و نوجوانی رشد می کند و بین سنین 10 تا 14 به طور چشمگیری بهبود می یابد. نویسندگان قدیمیتر و با تجربهتر به جای برنامهریزی موقعیتی و دامنه خاص، درگیر کارهای کلی تر و تعیم یافته هستند. علاوه بر این، نویسندگان باتجربهتر میتوانند بدون در نظر گرفتن محتوای متن به طور مؤثر برنامهریزی کنند، در حالی که نویسندگان ضعیف قادر به انجام این کار نیستند. نویسندگان ضعیف در چارچوب محتوای دامنه برنامه ریزی می کنند.

نظارت به آگاهی آنلاین فرد از درک و عملکرد تکلیف اشاره دارد. توانایی شرکت در خودآزمایی دوره ای در حین یادگیری مثال خوبی است. تحقیقات نشان می دهد که توانایی نظارت به کندی رشد می کند و در کودکان و حتی بزرگسالان بسیار ضعیف است. با این حال، چندین مطالعه ارتباطی بین دانش فراشناختی و دقت نظارت را نشان داده اند. مطالعات همچنین نشان می دهد که توانایی نظارت با آموزش و تمرین بهبود می یابد.

ارزشیابی به ارزیابی محصولات و کارایی یادگیری فرد اشاره دارد. مثالهای معمولی شامل ارزیابی مجدد اهداف و نتیجهگیری است. تعدادی از مطالعات نشان می دهد که دانش فراشناختی و مهارت های نظارتی مانند برنامه ریزی با ارزشیابی مرتبط است. با توجه به بازنگری متن، نویسندگان ضعیف کمتر از نویسندگان خوب می توانند دیدگاه خواننده را اتخاذ کنند و در "تشخیص" مشکلات متن و تصحیح آنها مشکل بیشتری دارند. کودکان کم سن تر تناقضات متنی را درک نمی کنند و نمی دانند که مطالب را درک نکرده اند.

دو نکته اصلی وجود دارد که در مورد دانش شناخت و تنظیم شناخت بر آن تاکید می شود. اول اینکه این دو با هم مرتبط هستند. دانش و آگاهی از شناخت به خودی خود می تواند به تنظیم عملکرد منجر شود. کودکان خردسال که جملات را با اشتباه بکار می برند با توجه به اشتباه خود به سرعت آن را تصحیح می کنند اما نمی توانند توضیح دهند که چرا و چگونه آن را انجام داده اند. دانش بیانی شناخت، تنظیم حل مسئله را در بین دانش آموزان کلاس پنجم و ششم تسهیل می کند. قضاوت دانشجویان کالج در مورد توانایی آنها برای نظارت بر درک مطلب به طور قابل توجهی با دقت نظارت مشاهده شده و عملکرد آزمون مرتبط است. دانش استراتژی ها با استفاده از استراتژی خود گزارش شده مرتبط است.

دوم این است که به نظر می رسد هر دو مؤلفه طیف گسترده ای از حوزه ها و حوزه های موضوعی مختلف را در بر می گیرند - یعنی ماهیتاً دامنه کلی هستند. فراشناخت در ریاضیات مانند فراشناخت در خواندن است. نشان داده شده است که چهار راهبرد کلی (یعنی شناسایی اهداف اصلی، خود نظارتی، خودپرسشگری و خود ارزیابی) یادگیری را در همه حوزه های موضوعی بهبود می بخشد. یادگیرندگان بزرگسال دارای مهارت نظارت عمومی و کلی هستند. استفاده از استراتژی و خود تنظیمی در سه حوزه مجزا (ریاضی، زبان انگلیسی، و علوم اجتماعی) بسیار همبستگی داشته است.

به طور خلاصه، فراشناخت شامل دانش و مهارت های تنظیمی است که برای کنترل شناخت فرد استفاده می شود. در حالی که فراشناخت در یک مفهوم کلی برای درج تعدادی از اجزای فردی به کار می رود، همه این مؤلفه ها به هم مرتبط هستند، و دو جزء کلی را به دست می دهند که مربوط به دانش در مورد شناخت و تنظیم شناخت است.

فراشناخت: تعمیم یافته یا حوزه خاص

وقتی کسی ادعا می کند که فراشناخت یک پدیده کلی است، دو سؤال به ذهن خطور می کند. اولین مورد این است که چگونه دانش فراشناختی عمومی حوزه با دانش خاص حوزه (یعنی محصور شده) مرتبط است. علیرغم دو دهه تحقیق، علاقهمندان به مطالعه تخصص معمولاً تمایز واضحی بین مهارتهای شناختی و فراشناختی قائل نمیشوند. به نظر میرسد اکثر محققین تصور میکنند که هر دو نوع دانش در محدودههای حوزه سفت و سخت محصور شدهاند. مهارتهای شناختی در حوزههای مختلف یا حوزههای موضوعی مختلف محصور میشوند، در حالی که مهارتهای فراشناختی چندین حوزه را شامل میشوند، حتی زمانی که این حوزهها اشتراکات کمی دارند.

سوال دوم این است که چگونه فراشناخت با توانایی های شناختی مرتبط است. اجماع فزاینده ای وجود دارد که دستیابی به فراشناخت به ضریب هوشی بستگی قابل توجهی ندارد. دانش محتوای خاص به میزان متوسطی با IQ مرتبط است و استراتژی ها و نظارت بر درک مطلب اصلاً مرتبط نیستند.  این یافتهها با نتیجهگیری اصلی از ادبیات کسب مهارت مطابقت دارند که IQ در مراحل اولیه کسب مهارت بیشترین اهمیت را دارد، اما با عملکرد مهارت یافته در مراحل بعدی یادگیری ارتباطی ندارد. به معیارهای سنتی ضریب هوشی به عنوان یک متغیر آستانه ای اشاره کرده اند که در ابتدا کسب دانش را محدود می کند، اما با ورود مهارت های دیگر مانند استراتژی های ویژه تکلیف و دانش فراشناختی عمومی، اهمیت بسیار کمتری پیدا می کند. آموزش خوب سازماندهی شده یا استفاده از راهبردهای یادگیری مؤثر ممکن است تا حد زیادی تفاوت در IQ را جبران کند.

در بسیاری از موارد، تمرین پایدار و مدلسازی معلم منجر به کسب دانش مربوط به وظیفه و همچنین دانش فراشناختی عمومی میشود که مستقل از نمرات IQ سنتی است یا ​​ همبستگی متوسط با آن دارد. به طور کلی، می توان انتظار داشت که دانش و تنظیم فراشناختی با بهبود تخصص در یک حوزه خاص بهبود یابد.

اگرچه بحث های اساسی در این مورد وجود دارد، بسیاری از محققان بر این باورند که دانش فراشناختی در ابتدا به یک حوزه یا تکلیف اختصاص دارد. از آنجایی که دانش آموزان دانش فراشناختی بیشتری در تعدادی از حوزه ها به دست می آورند، ممکن است دانش فراشناختی عمومی (مثلاً درک محدودیت های حافظه) و مهارت های تنظیمی (مثلاً انتخاب راهبردهای یادگیری مناسب) را ایجاد کنند که در همه حوزه های تحصیلی قرار دارد. به ویژه دانش آموزان مسن تر ممکن است مهارت های فراشناختی کلی را ایجاد کنند که طیف گسترده ای از وظایف را در بر می گیرد.

این نشان می دهد که دانش آموزان با پیشرفت، نه تنها دانش فراشناختی بیشتری کسب می کنند، بلکه از این دانش به شیوه ای انعطاف پذیرتر، به ویژه در زمینه های جدید یادگیری استفاده می کنند.

دانش فراشناختی همچنین ممکن است توانایی کم یا فقدان دانش قبلی مرتبط را جبران کند. در یک مطالعه، دانش فراشناختی هنگام مقایسه حل مسئله دانشآموزان کلاس پنجم و ششم، ضریب هوشی را جبران می کرد. دانشآموزان با فراشناخت بالا گزارش دادند که از راهبردهای کمتری استفاده میکردند، اما بدون در نظر گرفتن سطح توانایی اندازهگیریشده، مسائل را مؤثرتر از دانشآموزان با فراشناخت پایین حل کردند. این مطالعه دو یافته مهم را پیشنهاد کرد. یکی این بود که دانش فراشناختی به شدت با توانایی همبستگی ندارد، اگرچه به نظر می رسد یک رابطه متوسط ​​و مثبت بین این دو وجود دارد. دوم، دانش فراشناختی به حل موفقیتآمیز مسئله کمک میکند، بیش از سهم بهره هوشی و استراتژیهای مرتبط با تکلیف.

این یافتهها نشان میدهد که ممکن است یک فرد دارای توانایی متوسطی باشد که با آزمونهای کاغذ و مداد اندازهگیری میشود، در عین حال از دانش نظارتی بالایی برخوردار باشد. به طور خلاصه، دلایلی وجود دارد که باور کنیم دانش و تنظیم فراشناختی از نظر کیفی با سایر مهارت های شناختی متفاوت است. به نظر می رسد فراشناخت نسبت به مهارت های شناختی محصور در حوزه، بادوام تر و عمومی تر است.

در حالی که سطوح بالای دانش خاص حوزه ممکن است کسب و استفاده از فراشناخت را تسهیل کند، دانش حوزه سطوح بالاتر فراشناخت را تضمین نمی کند. علاوه بر این، افرادی که در بعد آگاهی فراشناختی بالا هستند ممکن است از این دانش برای جبران دانش خاص حوزه استفاده کنند، اگرچه این نکته به تحقیقات بیشتری نیاز دارد.

بطور خلاصه فراشناخت با شناخت متفاوت است، ماهیت چند بعدی و دامنه کلی دارد. فراشناخت با ارائه دانش عمومی و مهارتهای نظارتی که افراد را قادر میسازد شناخت را در حوزههای متعدد کنترل کنند، جایگاه منحصر به فردی را در شاخه خود تنظیمی پر میکند. فراشناخت انعطاف پذیر و ضروری است. پس چگونه می توان این مهارت ها را بهبود بخشید؟ چهار راه کلی برای افزایش فراشناخت در محیط کلاس وجود دارد. اینها شامل ارتقاء آگاهی عمومی از اهمیت فراشناخت، بهبود دانش شناخت، بهبود تنظیم شناخت، و پرورش محیط هایی است که آگاهی فراشناختی را ارتقا می دهد.

 

مدل سیستمی فراشناخت: مدل بهبود تفکر هارتمن و استرنبرگ

عاملیت انسانی: قلب فراشناخت

نقش فرادرک مطلب در یادگیری

نظریه های فراشناخت بعنوان نظریه ذهن

مفهوم سنتی و استاندارد فراشناخت

سازنده گرایی و انقلاب فراشناختی در یادگیری

 

استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی - مربی راهبردهای یادگیری و مطالعه - آموزش یادگیری خود تنظیم - کارشناس مسائل آموزشی و تربیتی - مشاور خلاقیت - مدیر مجله اینترنتی روان تنظیم ravantanzim@gmail.com مجله علمی-پژوهشی-کاربردی یادگیری خود تنظیم و راهبردهای یادگیری-مطالعه در حیطه روانشناسی تربیتی شناختی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 38
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 278
  • بازدید ماه : 278
  • بازدید سال : 7,353
  • بازدید کلی : 7,353