loading...
مجله اینترنتی روان تنظیم (علمی-پژوهشی-کاربردی)
محمود دلیر عبدی نیا بازدید : 47 پنجشنبه 24 خرداد 1403 نظرات (0)
عصب روانشناسی با استفاده از ابزارهایی مانند تصویربرداری عملکردی، وظایف شناختی یا رفتاری خاص، مشاهده خبره و جمع آوری داده ها، به عملکرد مغز در هر دو حالت سالم و آسیب دیده می پردازد. تصویربرداری عملکردی به نشانگرهای زیستی مبتنی بر تصویربرداری اشاره دارد که نشان دهنده پارامترهای فیزیولوژیکی غیر تشریحی بافت است.
عصب روانشناس یک روانشناس دارای مجوز است که در چگونگی ارتباط رفتار و مهارت ها با ساختارها و سیستم های مغز تخصص دارد. این تخصص از طریق آموزش های ویژه در دوران تحصیلات تکمیلی و همچنین 2 سال آموزش رسمی در طول سال های دوره انترنی و تحصیلات پس-تکمیلی به دست می آید. روانشناسان اعصاب اغلب به طور غیررسمی خود را به دو گروه تقسیم می کنند، آنهایی که ترجیح می دهند در پژوهش شرکت کنند و کسانی که بر کار بالینی با بیماران تمرکز می کنند. عصب روانشناسی بالینی مطالعه رفتار و شناخت است که تحت تأثیر ناهنجاری های رشد عصبی و آسیب ها و بیماری هایی است که بر عملکرد عصبی تأثیر می گذارد.
ارزیابی‌های عصب‌روان‌شناختی
ارزیابی‌های عصب‌روان‌شناختی معمولاً برای کمک به پزشکان و سایر متخصصان در درک نحوه عملکرد نواحی و سیستم‌های مختلف مغز درخواست می‌شوند. ارزیابی‌های عصب‌روان‌شناختی گسترده‌تر از ارزیابی‌های روان‌شناختی یا روان‌آموزشی سنتی هستند و اغلب برای پاسخ به سؤال‌ها یا حل تناقض‌هایی که پس از ارزیابی اساسی‌تر باقی می‌مانند، استفاده می‌شوند. یک ارزیابی عصب روانشناختی معمولاً موارد زیر را ارزیابی می کند: هوش کلی؛ مهارت های اجرایی سطح بالاتر (به عنوان مثال، توالی سازی، استدلال، حل مسئله)؛ توجه و تمرکز؛ یادگیری و حافظه؛ زبان؛ مهارت های بصری-فضایی (مانند ادراک)؛ مهارت های حسی-حرکتی؛ و خلق و خو و شخصیت. بسته به موقعیت خاص، ممکن است برخی از توانایی ها با جزئیات بیشتری نسبت به سایرین اندازه گیری شوند. این ارزیابی نه تنها داده‌های کیفی در مورد عملکرد عصبی فرد ایجاد می‌کند، بلکه معیارهای عینی را نیز ارائه می‌کند که امکان مقایسه با نمرات افرادی که از نظر جمعیتی مشابه هستند را فراهم می‌کند. با استفاده از یک پایگاه داده از نمرات گروه های بزرگ افراد سالم برای مقایسه، یک عصب روانشناس می تواند قضاوت کند که آیا نمرات برای سن و سابقه تحصیلی آزمودنی طبیعی است یا خیر. الگوی نمرات آزمون را می توان برای تخمین اینکه آیا تغییراتی در برخی توانایی ها ایجاد شده است یا خیر، بررسی کرد.
نحوه حل مسائل مختلف و پاسخگویی به سوالات در حین امتحان نیز مورد توجه قرار می گیرد. این روش ها مشخصات انحصاری فرد از نقاط قوت و ضعف را نشان می دهد.
نتایج ارزیابی عصب روانشناختی را می توان برای درک موقعیت یک فرد به طرق مختلف مورد استفاده قرار داد:
آزمون می تواند نقاط ضعف را در زمینه های خاص شناسایی کند. به مشکلات خفیف حافظه و تفکر که ممکن است از راه های دیگر آشکار نباشند بسیار حساس است. هنگامی که مشکلات بسیار خفیف هستند، آزمون ممکن است تنها راه تشخیص آنها و شناسایی رسمی آنها باشد.
آزمون همچنین می تواند به تعیین اینکه آیا تغییرات حافظه تغییرات طبیعی مربوط به سن هستند یا منعکس کننده یک اختلال عصبی هستند کمک کند. همچنین ممکن است از آزمون برای شناسایی مشکلات مربوط به شرایط پزشکی استفاده شود که می‌تواند بر حافظه و تفکر تأثیر بگذارد؛ مانند عوارض جانبی دارو، دیابت، بیماری‌های متابولیک یا عفونی یا اعتیاد به الکل.
نتایج آزمون همچنین می تواند برای کمک به تمایز بین بیماری ها مورد استفاده قرار گیرد، که مهم است زیرا درمان مناسب به تشخیص دقیق بستگی دارد. بیماری های مختلف منجر به الگوهای متفاوتی از نقاط قوت و ضعف در آزمون می شود. بنابراین، نتایج می تواند در تعیین اینکه کدام مناطق مغز ممکن است درگیر باشد و چه بیماری ممکن است درگیر باشد، مفید باشد. به عنوان مثال، آزمون می تواند به تمایز بین بیماری آلزایمر، سکته مغزی یا افسردگی کمک کند.
گاهی از آزمون برای ایجاد یک خط پایه یا مستندسازی مهارت های فرد قبل از بروز هر مشکلی استفاده می شود، مانند قبل از آزمایش دارویی. به این ترتیب تغییرات بعدی را می توان بسیار عینی سنجید. به عنوان مثال، یک کودک کمال گرا و بی توجه ممکن است به خوبی به یک داروی محرک پاسخ دهد یا ممکن است اضطراب را تشدید کند و عملکرد را بدتر کند.
از نتایج آزمون می توان برای برنامه ریزی درمان هایی استفاده کرد که از نقاط قوت برای جبران نقاط ضعف استفاده می کنند. نتایج به شناسایی مشکلات هدف برای کار درمانی و استفاده از نوع استراتژی کمک می کند.
مطالعات نشان داده است که چگونه نمرات آزمون های خاص با مهارت های عملکردی روزمره، مانند مدیریت پول، رانندگی، یا آمادگی برای بازگشت به کار مرتبط است.
ارزیابی عصب روانشناختی معمولاً شامل مصاحبه و آزمون است. در طول مصاحبه، یک عصب روانشناس ممکن است در مورد علائم؛ سوابق تحصیلی، کاری و پزشکی؛ داروها؛ و عوامل مهم دیگر بپرسد. آزمون شامل انجام تست های مداد و کاغذ یا کامپیوتری و پاسخ دادن به سوالات است. زمان مورد نیاز بستگی به مشکل مورد ارزیابی دارد. به طور کلی، چندین ساعت برای ارزیابی مهارت‌های موجود در پردازش اطلاعات لازم است.
عصب روانشناسی کودکان

ارزیابی رشد شناختی در کودکان چالش برانگیزتر است زیرا توانایی های عملکردی آنها اغلب به طور دقیق به عنوان یک هدف متغیر توصیف می شود. با توجه به مسیر استاندارد رشد، مهارت‌های کودکان در برنامه‌های منحصربه‌فرد خود ظاهر می‌شوند. صدمات و کمبودها ممکن است تا زمانی که بچه ها وارد سال های دبیرستان نشوند آشکار نباشد؛ مشکل در تفکر انتزاعی تنها زمانی به عنوان یک مشکل ظاهر می شود که کودکان نتوانند بر توانایی های استدلال و مهارت های خودتنظیمی رشد طبیعی تسلط پیدا کنند. کودکان نیز بخشی از سیستم های بزرگتر هستند و هر مداخله ای مستلزم همکاری با والدین، مدارس و پزشکان است.
از نظر عملی، چیزی به نام مداخله فردی با کودک وجود ندارد. معمولاً کودکان برای مشکلات کمی متفاوت به عصب¬روانشناسان ارجاع داده می شوند. اینها ممکن است شامل موارد زیر باشد: مشکل در یادگیری، توجه، رفتار، اجتماعی شدن یا کنترل هیجانی؛ یک بیماری یا مشکل رشدی ذاتی که به نوعی بر مغز تأثیر می گذارد؛ یا آسیب مغزی ناشی از تصادف، ضربه هنگام تولد یا سایر استرس های فیزیکی.
آزمون می تواند به تشخیص اثرات مشکلات رشدی، عصبی و پزشکی، مانند صرع، اوتیسم، اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD)، نارساخوانی یا یک اختلال ژنتیکی کمک کند. اختلالات مختلف دوران کودکی منجر به الگوهای خاصی از نقاط قوت و ضعف می شود. این مشخصات توانایی ها می تواند به شناسایی اختلال کودک و نواحی مغزی که درگیر هستند کمک کند. به عنوان مثال، آزمون می تواند به تمایز بین کمبود توجه و افسردگی کمک کند یا تعیین کند که آیا تاخیر زبان به دلیل مشکل در تولید گفتار، درک یا بیان زبان، کمرویی اجتماعی، اوتیسم یا رشد ناهمزمان است.
یک عصب روانشناس ممکن است با یک پزشک برای ترکیب نتایج حاصل از آزمایشات پزشکی، تصویربرداری مغز یا آزمایش خون برای تنظیم تأثیر مشکلات کودک کار کند. آزمون درک بهتری از رفتار و یادگیری کودک در مدرسه، خانه و جامعه فراهم می کند. ارزشیابی می تواند معلمان، درمانگران و والدین را راهنمایی کند تا به کودک کمک کنند تا پتانسیل بهتری را به دست آورد.
عصب روانشناسی در زمینه آموزش
عصب روانشناسی به کار رفته در زمینه آموزش بر ارزیابی، تشخیص و مداخله با دانش آموزان در محیط مدرسه متمرکز است. این رشته به جامعه حرفه ای روزافزونی در مورد فرآیندهای یادگیری، زمینه های عصب روانشناختی و سطوح رشد عصبی هر مرحله آموزشی به منظور پیشگیری از مشکلات و توسعه توانایی هایی مانند مهارت خواندن دانش ارائه می کند. در این زمینه، تنوع خواندن و مداخلات در فرایند توجه مبتنی بر عصب روان‌شناختی در تمام سطوح کلاس‌های مدرسه انجام می‌شود. پیشنهادهای متعددی برای بهبود بدنه دانش در این زمینه امیدوارکننده از عصب روانشناسی ارائه شده است. در نتیجه، مداخله عصب روانشناختی با تمرکز بر ابزارهای یادگیری ضروری مانند فرآیندهای خواندن و فرآیندهای توجه، برای بهبود پیشرفت یادگیری و جلوگیری از مشکلات و اختلالات مناسب و مفید است.
عصب روانشناسی شناختی و خود تنظیمی
یک ظرفیت اساسی انسان توانایی تنظیم و کنترل افکار و رفتار خود است. تحولات اخیر در علوم اعصاب، درک ما را از زیربنای عصبی خود تنظیمی افزایش داده است. هدف توصیف نواحی در مغز است که به نظر می رسد در خود تنظیمی فکر و عمل نقش دارند. در اینجا خودتنظیمی به عنوان کنترل بالاتر فرآیندهای مرتبه پایین (یعنی فرایندهای کنترل اجرایی) که مسئول برنامه ریزی و اجرای رفتار است در نظر گرفته می شود. خودتنظیمی نه تنها به فرآیندهای کنترل اجرایی مانند حافظه کاری، توجه، حافظه بلند مدت، و انتخاب و تصمیم گیری اشاره دارد، همچنین به کنترل احساسات (که مسائل عاطفه، سائق و انگیزش را پوشش می دهد) مربوط می شود.
ناحیه اصلی مغز که مسئول این عملکردهای کنترلی است، قشر پیش پیشانی (PFC)، قسمت قدامی لوب های فرونتال است. قشر پیش پیشانی را می توان به عنوان جایگاه آگاهی در نظر گرفت. این تنها ناحیه ای از مغز است که ورودی را از تمام روش های حسی دریافت می کند. بنابراین، منطقه ای است که در آن ورودی های منابع داخلی با اطلاعات دریافتی از دنیای خارج پیوند می یابد. به این دلایل، قشر پیش پیشانی به عنوان "رئیس اجرایی" شناخته شده است که مسئول واکنش های ذهنی به دنیای بیرون و رفتارهای بیرونی است که "شخصیت" ما را شکل می دهد.
عصب روانشناسی خلاقیت
خلاقیت یکی از بزرگترین تأثیرات بر تمدن و فرهنگ بشری بوده است. این به افراد، فرهنگ ها و تمدن ها امکان رشد و سازگاری با موقعیت های منحصر به فرد را می دهد. خلاقیت به افراد اجازه می‌دهد تا ابزارهای جدیدی برای آسان‌تر کردن زندگی ایجاد کنند، یا داستان‌های منحصربه‌فردی برای توصیف جهان بسازند، یا راه‌حل‌های بدیعی برای مشکلات دشوار ارائه دهند. به طور خلاصه، خلاقیت به بشر این امکان را داده است که به طور مداوم رشد کند و شکوفا شود و با هر موقعیتی سازگار شود. خلاقیت نقش کلیدی در حل مسئله، سازگاری و یادگیری دارد.
خلاقیت را می توان به عنوان یک فعالیت شناختی تعریف کرد که منجر به شیوه ای جدید یا بدیع برای مشاهده یک مشکل یا موقعیت می شود. خلاقیت یک ابزار یا پتانسیل ضروری است که همه ما در آن سهیم هستیم. با هوش، تخیل، بینش و نوآوری مرتبط است. این یک ویژگی، توانایی یا مهارت نیست، بلکه ترکیبی از چندین عامل است. اینکه خلاقیت از کجا سرچشمه می گیرد - به طور خاص، مکان یا منشأ آن در مغز - سؤالی است که محققان قبلاً هرگز قادر به پاسخگویی به آن نبوده اند. با این حال، 20 سال گذشته شاهد ظهور فناوری‌های جدیدی بوده‌ایم که به محققان این امکان را می‌دهد تا مغز انسان را بی‌سابقه مطالعه کنند. قبل از تکنیک های تصویربرداری مغز، خلاقیت به عنوان موضوعی مبهم تلقی می شد، موضوعی که به راحتی قابل تعریف یا مطالعه نبود. تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی (fMRI) و توموگرافی گسیل پوزیترون (PET) دو ابزار جدیدی هستند که امکان مطالعه مغز انسان را در داخل بدن، در حالی که کار می‌کند، فراهم کرده‌اند. قبل از این دوره پرثمر در فناوری تحقیقاتی، دانشمندان و محققان مجبور به مطالعه خلاقیت با روش‌های غیرمستقیم و حدس‌های ساده بودند. اکنون آن‌ها می‌توانند مغز و مناطقی از آن را ببینند که به طور فعال در حال انجام وظایف خلاقانه خاص، مانند نوشتن داستان‌های منحصربه‌فرد یا فکر کردن به تصاویر در ذهن خود هستند.
عصب روانشناسی هوش
مطالعات روی دوقلوها یک مبنای ژنتیکی قوی برای تفاوت در عملکرد در معیارهای روان‌سنجی هوش نشان می‌دهد. اکثر تخمین ها نشان می دهد که 50 تا 80 درصد از تفاوت های هوشی بین افراد به دلیل وراثت است. از آنجایی که ژن ها از طریق زیست شناسی کار می کنند، باید پایه های بیولوژیکی برای هوش وجود داشته باشد. با این حال، شناسایی ویژگی‌های بیولوژیکی خاص مغز که مسئول هوش هستند، مبهم باقی مانده است.
وقتی مشخص شد که هر خاصیت مغز با هوش مرتبط است، حتی اگر مبنای ژنتیکی قوی برای این خاصیت وجود داشته باشد، چگونگی توسعه آن ویژگی و اینکه چگونه ممکن است تحت تأثیر سایر عوامل بیولوژیکی و غیربیولوژیکی قرار گیرد، مسائل جداگانه ای است. درک عوامل عصبی زیستی مرتبط با هوش ممکن است پیامدهایی برای بهینه سازی رشد مغز، یادگیری و عملکرد شناختی داشته باشد. ممکن است در برخی موارد درمان برای توانایی پایین ذهنی که عقب ماندگی ذهنی را تعریف می کند امکان پذیر باشد. نگرانی در مورد بیماری آلزایمر توجه قابل ملاحظه ای را به پتانسیل داروها برای افزایش یادگیری و حافظه، دو جنبه حیاتی هوش، متمرکز کرده است. این یک سوال را ایجاد می کند که آیا چنین دارویی می تواند هوش کلی (یعنی آنچه در بین تمام تست های شناختی رایج است که اغلب g نامیده می شود) یا توانایی های شناختی خاص (مثلاً استدلال ریاضی) را افزایش دهد. خلاقیت، که با هوش مرتبط است، همچنین ممکن است به ویژگی های مغزی خاصی مرتبط باشد که قابل تغییر یا ارتقا هستند.
ارزیابی عصب روانشناختی تیزهوشان
تیزهوشی یک حوزه مطالعه معمولی برای عصب روانشناسان نبوده است زیرا این حرفه از لحاظ تاریخی بر حالات آسیب شناختی متمرکز بوده است. هیچ ارائه‌ای در کنفرانس‌های عصب روان‌شناسی وجود نداشته است و هیچ مقاله‌ای در مجلات اولیه وجود نداشته است که به خود مسائل استعدادهای درخشان بپردازد. اکثر عصب‌روان‌شناسان با متون مربوط به استعداد آشنا نیستند، اما از این مزیت برخوردارند که با این ایده که یک فرد می‌تواند همزمان توانایی‌های عمیق و ناتوانی‌های عمیق داشته باشد، بسیار آشنا هستند. روانشناسان اعصاب به طور معمول افراد موفق و باهوشی را می بینند که دچار سکته مغزی یا صدمات خفیف مغزی شده اند و اکنون در تلاش برای تطبیق عملکرد در دو نقطه نهایی توانایی هستند. روانشناسان اعصاب در ارزیابی افراد دوبار استثنایی (برای توصیف کودکان تیزهوشی استفاده می شود که دارای ویژگی های دانش آموزان تیزهوش با پتانسیل پیشرفت بالا هستند و شواهدی از یک یا چند ناتوانی مطابق با معیارهای رسمی نشان می دهند)، افراد با استعداد با تاریخچه های پیچیده پزشکی یا رشد و افرادی با یافته های ارزیابی گیج کننده یا متناقض بسیار مفید هستند. افراد با استعداد اغلب در سطوحی عمل می کنند که به مهارت های بالا نیاز دارد، و کاستی ها و نقاط قوت ظریف می توانند تأثیر نامتناسبی در زمانی که وظایف چالش برانگیز هستند، داشته باشند. افسردگی می تواند عملکرد شناختی را عمیقاً تضعیف کند و یک کودک با استعداد و افسرده ممکن است به اشتباه از برنامه های با استعداد حذف شود. به عنوان مثال، نتایج می‌تواند به نظارت و بازتوانی و بازیابی مهارت‌ها پس از یک آسیب عصبی کمک کند یا به فردی که دوبار استثنایی است کمک کند تا استراتژی‌هایی را برای کار بر روی کمبود توجه یا تمایل به بارگذاری بیش از حد توسط محرک‌های حسی ایجاد کند. این امر در مورد افراد آسیب دیده صدق می کند، اما همچنین می توان از آن برای مستندسازی صلاحیت توانایی استثنایی که بیش از توانایی همسالان یک فرد است استفاده کرد.
عصب روانشناسی رهبری
در بیشتر تاریخ، عوامل مؤثر در رشد استعداد رهبری نامشخص باقی مانده اند. با این حال، پیشرفت‌های اخیر در فن‌آوری، به محققان این امکان را می‌دهد که بینش‌های زیربنای عصبی زیست‌شناختی رهبری را ببینند. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که ساختارهای خاص مغز به شدت در مهارت‌های لازم برای رهبری دخیل هستند و تعداد انگشت شماری از مواد شیمیایی عصبی نقش قدرتمندی در نحوه و اینکه آیا رهبری بیان می‌شود، بازی می‌کنند.
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
محمود دلیر عبدی نیا - روانشناس تربیتی - مربی راهبردهای یادگیری و مطالعه - آموزش یادگیری خود تنظیم - کارشناس مسائل آموزشی و تربیتی - مشاور خلاقیت - مدیر مجله اینترنتی روان تنظیم ravantanzim@gmail.com مجله علمی-پژوهشی-کاربردی یادگیری خود تنظیم و راهبردهای یادگیری-مطالعه در حیطه روانشناسی تربیتی شناختی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 38
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 262
  • بازدید ماه : 262
  • بازدید سال : 7,337
  • بازدید کلی : 7,337