مهمترین راهبرد خلاقیت این است که به قیمت کم بخریم و به قیمت بالا بفروشیم. این همان استراتژی مبتنی بر نظریه سرمایهگذاری است، یک نظریه روانشناختی خلاقیت، اما هر استراتژی با بسیاری از نظریههای دیگر می تواند سازگار باشد. درباره سایر دیدگاههای خلاقیت بخوانید تا ببینید چگونه دیدگاههای مختلف به توصیههای مشابه برای توسعه خلاقیت منجر میشوند. نظریه سرمایه گذاری خلاقیت بیان می کند که متفکران خلاق مانند سرمایه گذاران خوب هستند: آنها به قیمت کم خرید می کنند و به قیمت بالا می فروشند. در حالی که سرمایه گذاران در دنیای مالی این کار را انجام می دهند، افراد خلاق در دنیای ایده ها این کار را انجام می دهند. افراد خلاق مانند سرمایه گذاران ایده ها را خرید و فروش می کنند. آنها ایده های کم ارزش را (همانند سهام با قیمت پایین) انتخاب می کنند و بر روی آنها کار می کنند تا به قیمت بالا بفروش برسانند. البته هر دو به طور کلی توسط عموم رد می شوند زیرا سهام و ایده های آنها در وهله اول ارزش چندانی ندارند. وقتی ایدههای خلاقانه مطرح میشوند، اغلب بهعنوان عجیب، بیفایده و حتی احمقانه تلقی میشوند و به طور خلاصه رد میشوند و شخصی که آنها را پیشنهاد میکند با سوء ظن و شاید حتی تحقیر و تمسخر مورد توجه قرار میگیرد.
ایده های خلاقانه هم بدیع و هم ارزشمند هستند. پس چرا رد می شوند؟ زیرا مبتکر خلاق در دفاع از منافع شخصی می ایستد و از جمعیت و منافع آن سرپیچی می کند. جماعت از روی بدخواهانه یا عمدی تصورات خلاقانه را رد نمی کنند. بلکه متوجه نمیشوند و اغلب نمیخواهد متوجه شوند که ایده پیشنهادی نشاندهنده شیوهای معتبر و برتر از تفکر است. عموماً جمعیت مخالفت با وضعیت موجود را آزاردهنده، توهین آمیز و دلیل کافی برای نادیده گرفتن ایده های نوآورانه می دانند. شواهد فراوانی وجود دارد که ایده های خلاقانه رد می شوند. بررسی های اولیه آثار اصیل ادبی و هنری اغلب منفی است. اولین نمایشگاه نقاش نروژی ادوارد مونک در مونیخ در همان روز به دلیل واکنش منفی شدید منتقدان افتتاح و بسته شد. برخی از بزرگترین مقالات علمی قبل از انتشار توسط نه یک بلکه چندین مجله رد می شوند. جان گارسیا، روانشناس برجسته، زمانی که برای اولین بار پیشنهاد کرد که شرطی سازی کلاسیک را می توان در یک آزمایش واحد یادگیری تولید کرد، به طور خلاصه محکوم شد.
بنابراین، از دیدگاه سرمایه گذاری، فرد خلاق با ارائه یک ایده منحصر به فرد خرید پایینی می کند و سعی می کند دیگران را نسبت به ارزش آن متقاعد کند. پس از متقاعد کردن دیگران مبنی بر ارزشمند بودن ایده، که ارزش درک شده سرمایه گذاری را افزایش می دهد، فرد خلاق با فروش ایده به دیگران و رفتن به ایده دیگری درآمد بالایی بدست می آورد. اگرچه مردم معمولاً میخواهند دیگران ایدههای آنها را دوست داشته باشند، تشویق فوری جهانی برای یک ایده معمولاً نشان میدهد که آن ایده خلاقانه نیست. دستور العمل این راهبرد این است که خلاقیت خود را با خرید کم و فروش بالا در دنیای ایده ها تقویت کنید و از جمعیت سرپیچی کنید. خلاقیت به همان اندازه نگرش به زندگی است که یک موضوع توانایی است. ما به طور معمول شاهد خلاقیت در کودکان خردسال هستیم، اما یافتن آن در کودکان بزرگتر و بزرگسالان دشوار است، زیرا پتانسیل خلاقیت آنها توسط جامعه ای که همنوایی فکری را تشویق می کند، سرکوب شده است. ما زمانی شروع به سرکوب خلاقیت طبیعی کودکان می کنیم که از آنها انتظار داشته باشیم در داخل خطوط کتاب رنگ آمیزی خود رنگ آمیزی کنند.
کار خلاق مستلزم به کارگیری و ایجاد تعادل در سه توانایی است که همگی قابل توسعه هستند. توانایی خلق کردن چیزی است که ما معمولاً به عنوان خلاقیت به آن فکر می کنیم. این توانایی ایجاد ایده های بدیع و جالب است. غالباً شخصی که ما آن را خلاق می نامیم، متفکر و سازنده خوبی است که بین چیزهایی که دیگران به طور خود به خود آنها را تشخیص نمی دهند ارتباط برقرار می کند. توانایی تحلیل معمولاً به عنوان توانایی تفکر انتقادی در نظر گرفته می شود. فردی با این مهارت ایده ها را تجزیه و تحلیل و ارزیابی می کند. همه، حتی خلاق ترین افرادی که می شناسید، ایده های مختلفی دارند که برخی بهتر و برخی بدتر هستند. بدون توانایی تجزیه و تحلیل به خوبی توسعه یافته، متفکر خلاق به همان اندازه به دنبال ایده های بد است که ایده های خوب را دنبال می کند. فرد خلاق از توانایی تحلیلی برای کارکردن مفاهیم یک ایده خلاقانه و آزمایش آن استفاده می کند. توانایی عملی توانایی تبدیل نظریه به عمل و ایده های انتزاعی به دستاوردهای عملی است. مفهوم نظریه سرمایه گذاری خلاقیت این است که تنها ایده های خوب خودشان را نمی فروشند. بلکه فرد خلاق از توانایی عملی استفاده می کند تا دیگران را متقاعد کند که یک ایده ارزشمند است. برای مثال، هر سازمانی مجموعهای از ایدهها دارد که نحوه انجام کارها یا حداقل برخی از کارها را دیکته میکند. برای پیشنهاد یک روش جدید، باید آن را با متقاعد کردن دیگران به اینکه بهتر از روش قبلی است، بفروشید. همچنین از توانایی عملی برای شناخت ایده هایی که مخاطبان بالقوه دارند استفاده می شود.
خلاقیت مستلزم تعادل بین توانایی های ترکیبی، تحلیلی و عملی است. فردی که فقط سازنده است ممکن است ایده های نوآورانه ای داشته باشد، اما نتواند آنها را بشناسد یا بفروشد. فردی که فقط تحلیلگر است ممکن است منتقد عالی ایده های دیگران باشد، اما به احتمال زیاد ایده های خلاقانه تولید نمی کند. فردی که فقط اهل عمل است ممکن است فروشنده عالی باشد، اما احتمال فروش ایده ها یا محصولات کم ارزش یا بی ارزش به اندازه فروش ایده های خلاقانه واقعی است.
با آموزش دادن به دانش آموزان برای یافتن تعادل بین تفکر ترکیبی، تحلیلی و عملی، خلاقیت را تشویق و توسعه دهید. یک نگرش خلاق حداقل به اندازه مهارت های تفکر خلاق مهم است. معلمی که خود را طرفدار خلاقیت می داند احتمالا طرفدار خلاقیت است. من هرگز نشنیده ام که معلمی خود را سرکوب کننده خلاقیت معرفی کند. اکثر معلمان می خواهند خلاقیت را در دانش آموزان خود تشویق کنند، اما مطمئن نیستند که چگونه این کار را انجام دهند. آن معلمان و شما می توانید از استراتژی ها برای توسعه خلاقیت در خود، دانش آموزان و اطرافیانتان استفاده کنید. استفاده از تنها تعدادی از استراتژی ها بر اساس نظریه سرمایه گذاری خلاقیت می تواند نتایجی را در خود و همچنین در دیگران ایجاد کند. اگرچه ما استراتژیها را از نظر معلمان و دانشآموزان ارائه میکنیم، اما این استراتژیها به طور یکسان برای مدیرانی که با معلمان کار میکنند، والدینی که با کودکان کار میکنند یا افرادی که سعی در توسعه خلاقیت خود دارند بطور یکسان اعمال میشود. استفاده از استراتژی ها آسان است. این راهبردها عبارتند از:
1. مدل سازی خلاقیت
2. ایجاد خودکارآمدی
3. فرضیات را زیر سوال بردن
4. تعریف و بازتعریف مسائل
5. تشویق به تولید ایده
6. ایده های لقاح متقابل
7. دادن زمان برای تفکر خلاق
8. آموزش و ارزیابی خلاقیت
9. پاداش دادن به ایده ها و محصولات خلاقانه
10. تشویق خطرات معقول
11. تحمل ابهام
12. اجازه دادن به اشتباهات
13. شناسایی و غلبه بر موانع
14. آموزش مسئولیت پذیری
15. ترویج خود تنظیمی
16. تأخیر در رضایت
17. استفاده از پروفایل افراد خلاق
18. تشویق همکاری خلاق
19. تصور دیدگاه های دیگر
20. شناخت تناسب محیطی
21. یافتن هیجان
22. جستجوی محیط های محرک
23. بازی به نقاط قوت
24. رشد خلاقانه
25. تغییر دادن عقیده در مورد خلاقیت